توصیه هایی برای شمایی که یکهو وارد فضای علم و دانش شده اید!
باز آمد بوی ماه مدرسه حضوری
مرضیه ربیعی
اگر یادتان باشد در میانه همهگیری کرونا، کلیپی با عنوان «وضعیت مدارس بعد از کرونا» در فضای مجازی پخش شد که در آن تعدادی از پدربزرگهای عزیز در حیاط مدرسه با حرکات سوباسایی و واکاشیزومایی مشغول بازی فوتبال بودند. هر چند که آن بازی حین شوت برگردان و با نتیجه صفر هیچ به قسمت بعد موکول شد، اما در باطن امر نشان داد که از همان موقع هم کسی فکر نمیکرد به این زودیها خبری از حضوری شدن مدارس شود و یا اگر حضوری هم بشود احتمالاً درس خواندن و مشق نوشتن به سختی قبل از کرونا نخواهد بود! ولی بالاخره بعد از دو سال، مدارس حضوری شد و مسئولان امر با زور حکم و بخشنامه، دانشآموزان را از پای گوشی و لپتاپ و از زیر لحاف بیرون کشیده و به سمت کلاس درس خرکش کردند. آنهم درست بعد از تعطیلات عید و همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان. البته بر همگان واضح و مبرهن است که برای آموزش علم، هیچ روشی به اندازه تماس رودرروی معلم و شاگرد مؤثر نیست، ولی در مورد این تصمیم یکهویی، مواردی مغفول مانده که در ادامه برخی از آنها را توصیه میکنیم.
۱- معلمان عزیز! توقع زیادی از شاگردان خود نداشته باشید. اگر شما بعد از حدود بیست روز تعطیلی وارد کلاس حضوری شدید، دانشآموزان شما دو سال تعطیلی را پشتسر گذاشته و وارد فضای حضوری علم و دانش شدهاند و احتمالاً حالا حالاها کمیتشان قرار است بلنگد!
۲- والدین عزیز! توقع زیادی از فرزندان خود نداشته باشید. در حال حاضر آمادگی شما برای شرکت در امتحانات بیشتر از فرزندانتان است. نگرانی و دشواری هم نداشته باشید! بچههای مردم هم در همین وضع هستند.
۳- دانشآموزان عزیز! کلاً توقعی نداشته باشید! اگر فکر میکنید قرار است سر کلاس حضوری نیز به بهانه قطع و وصل شدن صدای معلم از امتحان شفاهی پای تخته در بروید و یا اینترنت ضعیف را دلیل آپلود نشدن فایل مشقهایتان عنوان کنید، بدانید و آگاه باشید که نخیر! دیگر آن روزها تمام شد.
۴- دانشجویان عزیز! شما هم همینطور! اصلاً اگر شما زرنگ بودید که الان دیگر دانشجو نبودید و در این دو سال، بیست تا بیست تا واحد برداشته و فارغالتحصیل شده بودید. امتحانات مجازی و گروه بدون استاد هم پر! روزهای «خفه! داریم درس میخونیم» خوابگاه از آنچه فکر کنید به شما نزدیکتر است.
۵- کادر درمان عزیز! توقع بیجا از شرایط کرونا نداشته باشید! نیاز به گفتن نیست ولی لزوم رعایت فاصله اجتماعی و ماسک اجباری که برای خودتان وضع شده! وگرنه دانشآموزانی که بعد از مدتها یکدیگر را میبینند حتماً کِرم ماسک کشیدن از صورت بقیه را هم با خود آوردهاند! حفظ فاصله هم که برای آنها شوخیای بیش نیست! ماه رمضان و پایین آمدن سیستم ایمنی که جای خود!
۶- رانندگان عزیز؛ برعکس دیگر دستاندرکاران امرِ حضوری شدن مدارس، که نباید توقع زیادی از شرایط داشته باشند؛ شما توقع داشته باشید. ترافیکهای سنگینی که شاید در این دو سال فراموش کرده بودید را دوباره از نزدیک خواهید دید. از آنجا که برای استفاده از حملونقل عمومی باید بعد از افطار شب قبل شروع به حرکت میکردید، لذا فوراً بعد از سحر راه افتاده و کمبود خواب خود را در ترافیک جبران کنید!
صامره حبیبی
هم بجای کار، راحت آب مصرف میکنم
هم بجای استراحت آب مصرف میکنم
از صدای شرشرش هرگز نمیترسد کسی
من هم از روی شجاعت آب مصرف میکنم
از گرانی شاکیام دستم بجایی بند نیست
نه که چون دارم شکایت! آب مصرف میکنم
آب شهری جان ندارد جان به جانم میکند
با شلنگ لامروت آب مصرف میکنم
آب را با آب میشویم نماند لکه ای
از تمیزی دم به ساعت آب مصرف میکنم
واژه وسواس «واس ماس» دوستداری مال تو
خواستی من هم بجایت آب مصرف میکنم
آب یعنی روشنایی چشمهایت را بشور
من بجای برق، ملت! آب مصرف میکنم
آب وقتی قطع باشد لحظه مرگ من است
تا خود صبح قیامت آب مصرف میکنم
تهرانیها معادل مصرف یک و نیم میلیون نفر آب هدر میدهند-جراید
10 فرمون برای موتورسوار نمونه شدن
محمدعلی النجانی
۱. بر همگان واضح و مبرهن است که اولین گام خرید موتور است. حالا هر مدلی شد، شد. حتی از این موتورگازیها که آبی رنگ است و باید بدوی تا روشن شود.
۲. بعد از خرید موتور، آن را به بوق مجهز کنید. بوق نهها، بووووق! بوقی که صدای کامیون بدهد. تا وقتی پشت سر یکی آن را به صدا درآوردید، حداقل ۱۰ متر بپرد. حالا ۹,۷۵ را هم ۱۰ حساب میکنیم.
۳. از قدیم گفتهاند وقت طلاست. پس زبانم لال، خود را علاف گرفتن گواهینامه نکنید. گواهینامه را کی داده، کی گرفته؟
۴. حالا اگر احیاناً گواهینامه را برای کرایه پلیاستیشن خواستید، جهنم و ضرر، بگیرید. ولی خام آییننامه نشوید. این سوسولبازیها برای چهارچرخها است. همیشه حق با موتور است. کسی که حواسش به موتور نیست، خب فاتحه مع صلوات.
۵. پول حرام کلاه نکنید. مگر مغزتان دچار جویدگی شده که یک کلاه سنگین بر سرتان بگذارید؟ تابستانها یک لنگ خیس را روی سرتان قرار دهید. موقع باران هم، نایلون، راهگشاست.
۶. اسراف خیلی بد است. پس همیشه روی یک چرخ حرکت کنید. دیگر انتخاب چرخ جلو یا عقب به سلیقه خود شما!
۷. صفا به دستهجمعی بودن است. هر جا میروید، رفقا را خبر کنید. همه در کنار هم روی موتور بنشینید و بروید. اگر کسی هم خواست بیاید، اشکالی ندارد.
۸. با توجه به اینکه بار کج به منزل نمیرسد، پس تمامی بارها را اعم از یخچال، تلویزیون اینچ بالا، وانت نیسان و... را خیلی صاف و سیخکی ببندید و طی طریق کنید.
۹. مسیر صاف نروید زیرا امکان دارد خواب بر شما مستولی شود. کج و معوج بروید تا باد میان موهایتان بپیچد.
۱۰. دست آخر و بهعنوان توصیه نهایی. اگر ناغافل، رکب خوردید و فهمیدید یک آقا پلیس بیدار در کمین است، مانند دوران مدرسه هنگام ورود ناظم به کلاس، سریع دست به سینه شوید و سر را هم پایین بیندازید تا بفهمد چه موتورسوار منظمی هستید.
طاهره ابراهیمنژاد و حافظ شیرازی
«دلا مباش چنین هرزه گرد و هر جایی»
دوگانه سوز مگر کرده باشی آن اتلت
آزادی برم؟ سِدخندان برم؟ تجریش برم؟ کدومو برم؟
محمدرضا رضایی
رئیس کمیسیون عمران و حملونقل شورای شهر تهران اعلام کرده که قرار است روی سقف و داخل تاکسیها تبلیغات بشود و این یعنی هنگام سوار شدن در تاکسی باید خودمان را برای شرایط جدیدی آماده کنیم. البته ما منکر مزایای این طرح برای تاکسیرانان محترم نیستیم؛ ولی با توجه به اوضاع خاص تبلیغات در جامعه ما، احتمالاً باید شاهد اتفاقات عجیبی هم باشیم.
تصور کنید عجله دارید و تاکسی میگیرید و طبیعتاً انتظار هم دارید که بهمحض سوار شدن در تاکسی حرکت کنید و مثلاً تا یک ربع بعد هم در مقصد باشید. اما میبینید که تاکسی حرکت نمیکند و بهجایش یک صدایی در تاکسی پخش میشود و میگوید که اگر عجله دارید و دیر به مقصدتان میرسید میتوانید فلان موتور با فلان اسم را خریداری کنید و ایکیثانیه به هر نقطه از زمین که دلتان خواست برسید. بله، بالاخره تاکسی چی کمتر از تلویزیون دارد؟ چطور تلویزیون قبل از شروع یک سریال پربیننده 20 دقیقه تبلیغات پخش کند، ولی تاکسی قبل از حرکت پخش نکند؟
یا مثلاً فرض کنید 500 متر مانده که به مقصدتان برسید، یهو راننده بزند روی ترمز و تبلیغات بهمان کفش برایتان پخش شود که مثلاً اگر آن را بپوشید میتوانید کیلومترها بدون خستگی و مثل یک اسب نجیب یورتمه... ببخشید پیاده بروید و آب هم توی دل پایتان تکان نخورد. طبیعتاً این هم مثل تبلیغات میانبرنامه است دیگر؛ چطور تلویزیون دقیقاً در جای حساس سریال تبلیغات پخش کند و ملت را یکربع منتظر نگه دارد، آنوقت تاکسی همینطور خشک و خالی و بدون توقف تبلیغاتی شما را دم در خانهتان پیاده کند؟
البته این طرح یک خوبیهایی هم دارد؛ مثلاً وقتی در یک ظهر گرم تابستانی وسط ترافیک توی تاکسی نشستهاید و خیلی هم تشنهاید، یهو تبلیغات یک نوشابه یا آبمیوه خنک همراه با تصاویری که در دست راننده است، پخش میشود و شما با دیدن تصاویر نوشابه خنک، کیفور میشوید و چندثانیهای درد تشنگی را فراموش میکنید. یا مثلاً بهجای دریافت بقیه پول که به هیچ کارتان نمیآید و فقط جیبتان را سنگین میکند، میتوانید بن تخفیف حشرهکش قوی دریافت کنید و حالش را ببرید.
البته بدیهایی هم دارد؛ مثلاً بهجای اینکه از تحلیل اتفاقات روز جهان توسط راننده بهرهمند شوید، باید کل مسیر را به یک مدرس کنکور گوش دهید که روی صندلی شاگرد نشسته است و برایتان فرمول حل 6 ثانیهای سختترین معادلات ریاضی جهان را با آب و تاب ارائه میدهد و تأکید هم میکند که این فرمول ابداع خودش است و هیچجای دیگر پیدا نمیشود.
به نظرم با وجود همه مزایایی که ذکر شد، همین مورد آخری کافی است برای اینکه یک هدفون و یک چشمبند خواب خریداری کنید و در تاکسی به مدیتیشن بپردازید!